گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زبانه گیر نویسه گردانی: ZBANH GYR زبانه گیر. [ زَ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ زبانه . خاموش کننده ٔ شعله . || در این بیت مسعودسعد کنایت از بمراد شدن روزگار، خاموش گشتن فتنه ها آمده : جهان بکام تو و کار و بار دولت توزبانه گیرتر از کارزار آتش و آب .مسعودسعد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود