اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبونی کشیدن

نویسه گردانی: ZBWNY KŠYDN
زبونی کشیدن . [زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) زبون شدن . (آنندراج ). تحمل خواری . خفت کشیدن . تن به زبونی دادن :
بدین خوبی چنین درمانده چونی
چرا چندین کشی آخر زبونی .

جامی .


رجوع به زبون ، زبونی ، زبون شدن و زبونی کردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.