گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زبیر نویسه گردانی: ZBYR زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ )بطنی از بنوجعفر ۞ است از لخم بنی قحطان . این بطن در ساحل اطفیح مصر مسکن گزیده بودند. (از معجم قبائل العرب تألیف عمر رضا کحاله از نهایة الارب قلقشندی و البیان و الاعراب مقریزی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوخالد. از ابان بن عثمان روایت دارد و حمادبن سلمة از او نقل حدیث کند. (از الجرح و التعدیل ج 3 ص 581). رجوع به کتا... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوعبدالسلام ۞ بصری . از راویان حدیث بود. از ایوب بن مکرز روایت دارد و حمادبن سلمة از او نقل حدیث کند. (از الجرح و ... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی اسید مالک بن ربیعه ٔ ساعدی انصاری . ابن غسیل در حدیث خود او را زبیربن منذربن ابی اسید خوانده و علی بن حسن بن... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی بکر. از راویان حدیث بود. قرشی گوید: زبیربن ابی بکر (در نامه ٔ خویش ) نقل کرد از ذؤیب بن عمامه ٔ سهمی که عبدا... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ](اِخ ) ابن ابی هالة. صحابی بود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن ابی هالة، صحابی بود و وائل بن داود بوسیله ٔ بهی از او روا... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن سلیمان زبیری . رجوع به زبیری شود. زبیر زبیر. [ زُب َ ] (اِخ ) ابن اروح تمیمی . یکی از آن دو تن است که حامل سر مسلم بن عقیل و هانی بن عروة برای یزید بودند. عبیداﷲ زیاد پس از این ... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن اشیم اسدی . پدر عبداﷲ است و عبداﷲ یکی از شاعران مشهور دوران اموی بود و در حدود 85 هَ . ق . درگذشت . ابوالفرج اصفها... زبیر زبیر. [ زَ ] (اِخ ) ابن باطی ٔ، پدرعبدالرحمان صحابی بود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ابن عبدالبر نام پدر او را باطیا ۞ ضبط کرده است . (از ت... زبیر زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن بکار. از احفاد زبیربن عوام از علماء و نویسندگان انساب و اخبار عرب بود. در مدینه بسال 172 هَ . ق . متولد گردید. عهد... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود