اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ز پای اندرآوردن

نویسه گردانی: Z PAY ʼNDRʼAWRDN
ز پای اندرآوردن . [ زِ اَ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین افکندن . از پای اندرآوردن . مغلوب ساختن :
جهانی ز پای اندرآرد به تیغ
نهد تخت شاه از پس ۞ پشت میغ.

فردوسی .


مرا شاه فرمود کاین سبز جای
بدینار گنج اندرآور ز پای .

فردوسی .


رجوع به از پای اندرآوردن و ز پای درآوردن و از پای درآوردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.