گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ز پای اندرافتاده نویسه گردانی: Z PAY ʼNDRʼFTADH ز پای اندرافتاده . [ زِ اَ دَ اُ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) زبون شده . عاجزگشته . از پای درآمده ، در اثر رنج بیماری ، پیری و مانند آن : من آنم ز پای اندرافتاده پیرخدایا بفضل توام دست گیر. سعدی (بوستان ).رجوع به از پای اندرافتاده شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود