اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ز پای درآوردن

نویسه گردانی: Z PAY DRʼAWRDN
ز پای درآوردن . [ زِ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین افکندن . زیردست ساختن . عاجز و ناتوان کردن . بیچاره و زبون گرداندن . مغلوب ساختن :
اگر روزگارش درآرد ز پای
همه عالمش پای بر سر نهند.

سعدی .


|| ویران کردن . خراب کردن . منهدم ساختن . واژگون کردن :
به ایوان او آتش اندرفکند
ز پای اندرآورد کاخ بلند.

فردوسی .


رجوع به ز پای درآمدن ، ز پای افتادن ، از پای درآوردن ، ز پای اندرآوردن و از پای اندرآوردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۹/۱۰/۲۳
0
0

معنی از پای در آورده بود چیست؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.