زجاج . [ زِ ] (اِخ ) جاییست در دهناء. ذوالرمه گوید: «فظلت بأجماد الزجاج سواخطا»
۞ ؛ یعنی خران از ارتفاعات زمین خشمگین گردیدند (اَجماد، ج ِ جُمْد است بمعنی قسمت ضخیم و بلند زمین )، مقصود شاعر آن است که خران از خشکی علف زار خود در ارتفاعات زجاج خشمگین شدند. (از معجم البلدان ).