اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زجاجی

نویسه گردانی: ZJAJY
زجاجی . [ زَج ْ جا ] (اِخ ) عبدالرحمان بن اسحاق ، مکنی به ابوالقاسم ، صاحب «الجمل »، منسوب است بسوی شیخ خود که ابواسحاق زجاج است . (از منتهی الارب ). عبدالرحمان بن اسحاق نحوی ، صاحب «جمل »، اهل بغداد و مقیم دمشق بود. از محمدبن عباس یزیدی و ابن درید و ابن انباری روایت دارد. وی را به استاد او ابواسحاق زجاج منسوب دارند و زجاجی گویند. (از تاج العروس ). سمعانی آرد: ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی نحوی ، از شاگردان ابواسحاق زجاج بود، ادبیات و نحو از او فراگرفت و بملازمت او درآمد تا آنجا که بدو منسوب و معروف گردید. وی اهل بغداد بود و در دمشق اقامت داشت . از محمدبن عباس ترمدی و علی بن سلیمان اخفش و ابوبکربن درید و ابوعبداﷲ نفطویه و ابوبکربن انباری نقل حدیث کند. احمدبن محمدبن سلامه ٔ دمشقی و ابومحمدبن ابی نصر دمشقی و دیگران از او روایت دارند. (از انساب سمعانی ). زرکلی آرد: عبدالرحمان بن اسحاق نهاوندی (متوفی 337 هَ . ق . / 949 م .)، استاد عربیت در روزگار خود بود. در نهاوند متولد گردید، در بغداد تربیت یافت و بزرگ شد، و در طبریه ٔ شام بدرود گفت . او راست : «الجمل الکبری » و «الایضاح الکافی » در نحو، «الزاهر» در لغت و نیز «شرح الف و لام مازنی »، «شرح خطبه ٔ ادب الکاتب »، «المخترع » و «امالی ». (از اعلام زرکلی چ 2 ج 4 ص 69). در حاشیه ٔ همین صفحه از کتاب مزبور به کتابهای زیر ارجاع شده است : وفیات الاعیان ج 1 ص 278، بغیة الوعاة ص 297 و فهرست کتبخانه ج 4 ص 260. در حاشیه ٔ معجم المطبوعات ج 1 ص 964 در ذیل ترجمه ٔ ابواسحاق زجاجی علاوة بر وفیات الاعیان و بغیة الوعاة به فهرست ابن ندیم ص 85 و روضات الجنات ص 425 نیز ارجاع شده است . رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ص 964، ریحانة الادب ، تاریخ الخلفاء ص 131 و 269 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زجاجی . [ زُ جی ی ] (ع اِ) یک نوع پرنده است . یاقوت در ج 1 ص 15 و 85 کتاب خود از آن یاد کرده . ۞ در برخی از نسخ ، زجاحی ، رجاحی و زجاجی ...
زجاجی . [ زُ ] (ع ص نسبی ) منسوب به زجاج (شیشه ، گوهر شفاف ). || آبگینه فروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج العروس ) (دهار) (از متن الل...
زجاجی . [ زَج ْ جا ] (ص نسبی ) منسوب به زجاج بمعنی آبگینه ، و مراد از آن آبگینه ساز باشد. (ناظم الاطباء).
زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) ۞ شاعری است که ظاهراً در قرن هفتم هجری در تبریز میزیسته است . جوینی آرد: در تبریز شاعری است که او را زجاجی گویند، ا...
زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن ابراهیم بن محمد، مکنی به ابواسحاق مروزی . از اهل مرو بود و در بغداد حدیث میگفت . از ابوحامد احمدبن مح...
زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) ابراهیم بن یوسف بن محمد، مکنی به ابواسحاق و مشهور به زجاجی . از اکابر عرفای عهد متوکل عباسی (232 - 247هَ . ق .) و از اص...
زجاجی . [ زَج ْ جا جی ی ] (اِخ ) ابوالحلی سوار. مردی فاضل و ادیب بود و مصنفاتی نیکو در ادب پرداخته است . وی از مردم زجاجة (قریه ای به صعید...
زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) ابوالعباس نحوی . همزمان ابن الرومی ، اخفش و قاسم بن عبید بوده است . رجوع به خاندان نوبختی تألیف اقبال ص 199 شود.
زجاجی . [ زَج ْ جا جی ی ] (اِخ ) ابوشجاع ، از قریه ٔ زجاجه ٔ صعید مصر. در روزگار صلاح الدین ایوبی بود و فتنه ای انگیخت و مردی از بنی عبدالقوی را...
زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) احمدبن علی بن عبداﷲبن منصور طبری مؤدب ، مکنی به ابوبکر. وی در بغداد سکونت داشت و هم در آنجا به نقل حدیث پرداخت . ا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.