اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زحن

نویسه گردانی: ZḤN
زحن . [ زَ ] (ع مص ) درنگ کردن . (از منتهی الارب ) (از ترجمه ٔ قاموس ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) ۞ . کندی کردن . ابطاء. (از اقرب الموارد). کاری را بکندی انجام دادن .(از متن اللغة) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). || حرکت . ازهری گوید: زحن و زحل یکی است و نون بدل لام است . (از لسان العرب ). حرکت کردن . (از متن اللغه ) (از تاج العروس ) (از جمهرة اللغة ج 2 ص 151). || در تداول عامه ٔ عربی زبانان ، ساییدن : زحن الدواء؛ یعنی آنرا سایید. (از محیط المحیط). || دور کردن کسی را از جای وی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زدودن کسی را از جایی . (از تاج العروس ) (از ترجمه ٔ قاموس ) (از لسان العرب ) (از متن اللغة) (از جمهرة اللغة ج 2 ص 151).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مطالعه ذهن شخصیت ها ( بیشتر در داستان این واژه استفاده میشود)
صفاء ذهن . [ ص َ ءِ ذِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت است از استعداد نفس آدمی برای استخراج امر مطلوب . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تعریفات جر...
صفای ذهن . [ ص َ ی ِ ذِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تیزی خاطر. صافی اندیشه . استعداد نفس آدمی برای استخراج امر مطلوب . مؤلف نفائس الفنون آر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.