اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زخم خورد

نویسه گردانی: ZḴM ḴWRD
زخم خورد. [ زَ خوَرْدْ / خُرْدْ ] (ن مف مرکب ) زخم خورده . مضروب . مصدوم . ضربت خورده :
زهره تا زخم خورد ماتم اوست
نیست یک زخم بر رباب زده .

مجیر بیلقانی .


رجوع به زخم خورده و زخم خوردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.