زخمة
نویسه گردانی:
ZḴM
زخمة. [ زَ م َ ] (ع مص ، اِ) مانند زخم در اصل لغت پارسی بمعنی زدنست و در عربی ضربت و ضربه است . (انجمن آرا و آنندراج ذیل زخم و زخ ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زخمه راندن . [ زَ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) زخمه زدن . ساز زدن . نواختن با زخمه .- بزخمه راندن ؛ در حال نواختن ساز : هم رود زنان بزخمه ران...
زخمه شنیدن . [ زَ م َ / م ِ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سماع . گوش به آهنگ ساز دادن . سماع کردن (در این ترکیب ، زخمه بمعنی آوای ساز است ) : ...
تاب زخمه داشتن . [ ب ِ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج گوید: لوطیان گویند فلان امروز تاب زخمه دارد؛ یعنی تاب حرکات جماع دارد....