زخمة
نویسه گردانی:
ZḴM
زخمة. [ زَ خ َ م َ ] (ع اِ)گندیدگی گوشت : فیه زخمة؛ یعنی در آن گندیدگی هست و این مخصوص به گوشت ددان است . (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) (از ترجمه ٔ قاموس ). برخی زخمه را خاص گوشت درندگان دانند و گویند گندیدگی گوشت پرندگان را زَهَمة خوانند. زخمه بوی ناخوش تر باشد. (از تاج العروس ). بوی گند و پلید گوشت است . گوشت گندیده را زَخِم وزَخِمة گویند. (از المعجم الوسیط). بوی چربش تباه شده . و یا این که بوی بد است بطور مطلق و یا ویژه ٔ گوشت ددان است . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). برخی گفته اند زخمه فاسد و سخت بدبو بودن گوشت بسیار چرب است . (از قاموس ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
زخمه راندن . [ زَ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) زخمه زدن . ساز زدن . نواختن با زخمه .- بزخمه راندن ؛ در حال نواختن ساز : هم رود زنان بزخمه ران...
زخمه شنیدن . [ زَ م َ / م ِ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سماع . گوش به آهنگ ساز دادن . سماع کردن (در این ترکیب ، زخمه بمعنی آوای ساز است ) : ...
تاب زخمه داشتن . [ ب ِ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج گوید: لوطیان گویند فلان امروز تاب زخمه دارد؛ یعنی تاب حرکات جماع دارد....