زد و گیر. [ زَ دُ ] (اِمص مرکب ) بمعنی مصدری است . (آنندراج ). زدن و گرفتن . جنگ و درگیری . درگیر شدن و نبرد کردن
: رسیده تا مداین با زد و گیر
کشیده پور خاقان را به زنجیر.
امیرخسرو (از آنندراج ).
هرچند که آمد به میان پای نگاهت
مژگان تو پیوسته بهم در زد و گیر است .
ثابت (از آنندراج ).