اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زر

نویسه گردانی: ZR
زر. [ زِرر ] (اِخ ) نام یکی از دو ستاره ٔ هنعه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ذر. [ ذَرر ] (اِخ ) الهمدانی . در عقدالفرید ذیل : «الوقوف علی القبور و ما بین الموتی » آرد: ابوذر الهمدانی بر قبر پسر خود ذرّ بایستاد و گفت : یا ذ...
ذرء. [ ذَرْءْ ] (ع مص ) آفریدن . (صراح ). خلق . || ذرءِفم ؛ سخن بد و بیهوده گفتن . || بسیار کردن چیزی را. || تخم افشاندن . بذر انداختن درز...
ذرء. [ ذَ رَ ] (ع مص ) سپیدی موی . پیری . سپید شدن موی . سپیدمو شدن . پیر گردیدن .
ظرء. [ ظَرْءْ ] (ع اِ) آب منجمد. || و خاک خشک بژاله و برد (کذا فی النسخ ). (منتهی الارب ).
ضرء. [ ض َرْءْ ] (ع مص ) پوشیده شدن . (منتهی الارب ).
بی ضر. [ ض َرر / ض َ ](ص مرکب ) (از: بی + ضر) بی ضرر. بی زیان : سِیُمْشان بد او مه ۞ که هرگز نجویدمگر خیر بی شر یا نفع بی ضر. ناصرخسرو.رجوع ب...
ام ذر. [ اُم ْ م ِ ذَرر ] (اِخ ) کنیه ٔ زن ابوذر غفاری است که از اصحاب حضرت رسول بود. (از ریحانة الادب ج 6 ص 220 و منتهی الارب ).
به عقیده مسلمان‌ها عالم ذر یا روز اَلَست، زمانی است که خداوند پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یگانگیش گرفته‌است. محتویات [نمایش] عالم ذر در ق...
"ذر" یا "عالم ذر" عالمی است که خداوند در آن ذریات (جمع ذریه و کنایه از فرزندان که ذرات وجود پدر و مادرند) آدم را مورد خطاب قرار داد. عالم الست
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.