اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زراع

نویسه گردانی: ZRʼʽ
زراع . [ زِ ] (ع مص ) زمین را جهت زراعت بکسی دادن در صورتی که تخم با مالک باشد. مزارعة. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ذراع عاصمیه . [ ذِ ع ِ ص ِ می ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) عاملی را با وی «حمزه » بفرستاد تا ضیعت های قم را بپیماید و گزی که آن را رشیدیّه ...
ذراع المبسوطة. [ ذِ عُل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ذراع الجوزا. ذراع الأسد المبسوطة. رجوع به ذراع شود.
ذراع المقبوضة. [ ذِ عُل ْ م َ ض َ ] (اِخ ) ذراع الأسد المقبوضة. رجوع به ذراع شود.
ذراع الاسد المبسوطة. [ ذِ عُل ْ اَ س َ دِل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ذراع الجوزا. ذراع مبسوطة. رجوع به ذراع شود.
ذراع الاسد المقبوضة. [ ذِ عُل ْ اَ س َ دِل ْ م َ ض َ ] (اِخ ) ذراع مقبوضة. رجوع به ذراع شود.
ذراع ساکب الماءالیمنی . [ ذِ ع ُ ک ِ بِل ْ ئِل ْ ی ُ نا ] (اِخ ) جای سعدالأخیبیه است نزد منجمین .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.