زرح
نویسه گردانی:
ZRḤ
زرح . [ زَ رَ ] (ع مص ) درگشتن از جائی به جائی دیگر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نیم ذره . [ ذَرْ رَ / رِ ] (ص مرکب ) بسیار کوچک . به غایت ظریف : با لعل نیم ذره ٔ خندان چو آفتاب سایه نشین دیده ٔ گریان کیستی .خاقانی .
زره گران . [ زَ / زِ رِه ْ گ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است : زره گران و تبرسران نام دو ولایت است در طرف دربند شیروان . (انجمن آرا) (آنندراج ) : باک...
زره گذار. [ زَ / زِ رِه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) گذرنده از زره . کارگر در زره . فرورونده در زره : محمود سومنات گشای صنم شکن از غرو سی گزی به سنان زر...
ذره صفت. {ذَ رِّ صِ فَ}. (ص. مرکب). سبک چون ذره. آن که اوصاف و سیرت و منش و روش ذره دارد. +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ ذرِّ. هر جزء غبا...
زره گشادن . [ زَ / زِ رِه ْ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زره سفتن . (آنندراج ) : زرهی کان قدر نه بگشایدهدف تیر انتقام تو باد.انوری (از آنندرا...
زره کلاه . [ زَ / زِ رِ ه ِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغفری که از کناره های آن پارچه ٔ زره مانندی آویزان است تا در هنگام نبرد، گردن را...
زره شوران . [ زِ رِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد است که در بخش تکاب شهرستان مراغه واقع است و 756 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
کروی زره . [ ک ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است . (برهان ). وی سرانجام گرفتار ...
گروی زره . [ گ ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت : سیاوش ز گفت گروی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.