اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زردرویی کشیدن

نویسه گردانی: ZRDRWYY KŠYDN
زردرویی کشیدن . [ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خجالت کشیدن . شرمندگی . شرمساری :
زردرویی می کشم زآن طبع نازک بی گناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم .

حافظ.


هرکه در مزرع دل تخم وفا سبز نکرد
زردرویی کشد از حاصل خود وقت درو.

حافظ.


زردرویی بکشد هرکه حجابی دارد
غنچه تا گل نشود رنگ نمی گرداند.

ملا مفرد همدانی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.