زردک
نویسه گردانی:
ZRDK
زردک . [ ] (اِخ ) نام صحرائی در مرو : چون به ریگ رباط سیرشتر رسیدم . کاروانی مرا پیش آمد وگفتند این ریگ مروقوی است و راه بسیار غلط می شود، سعی در آن کن که در رفتن میل بطرف دست راست نمائی که بطرف دست چپ بیابان زردک است و پایانی ندارد و بیم هلاک است ... قاصد به طرف بیابان زردک روان شدم . پاره ای راه رفتم ، بخود آمدم . (انیس الطالبین بخاری ص 216).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زردک . [ زَ دَ ] (اِ مصغر) معروف است و آن را گزر نیز گویند و معرب آن جزر است . (برهان ). گزر. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
نام قریه ای است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ((نوشته علی مدد"سلطانی"))
گل زردک . [ گ ُ زَدَ ] (اِخ ) از بلوکات کام فیروز واقع در سه فرسخی مغرب پالنکری است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 256).