اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرق

نویسه گردانی: ZRQ
زرق . [ زَ رَ ] (ع اِمص ) نابینایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رنگی از رنگهای هفتگانه چون رنگ آسمان . (از اقرب الموارد). کبودی . (ناظم الاطباء). || سپیدی دست و پی ستور ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درازی موی گرداگرد سم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سپیدی بعض استخوان که تمام آن را نگرفته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ درشت . (ناظم الاطباء). رجوع به زُرق شود. || نزد سبعیه تفرس در حال دعوت شده است که وی شایستگی دعوت را دارد یا نه . (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به سبعیه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ذرق . [ ذَ ] (ع اِ) پیخال . سرگین مرغ . (مهذب الاسماء). ریخ . (زمخشری ). فضله ٔ طیر. چلغوز مرغ . روث طیور. (داود ضریر انطاکی ).
ذرق . [ ذَ ] (ع مص ) سرگین افکندن مرغ . (تاج المصادر بیهقی ). فضله افکندن طیور. سرگین اوکندن مرغ . (زوزنی ). پیخال افکندن . ریخ زدن مرغ . اِ...
ذرق . [ ذُ رَ ] (ع اِ) حندقوقا. حندقوقی . حباقی . سپست دشتی . آسپست دشتی . حندقوق . حندقوقی بری . ۞ حندقوقای بستانی (؟) دیوسپست . دیوآسپست . ...
ذرق الطیر. [ ذَ قُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ پرندگان . || خرفطان . بنتومة. رقعةالفارسیة. عنم . داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ذرق ، یطلق علی ...
ذرق الطیور. [ ذَ قُطْ طُ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذرق الطیر شود.
ذرق الخطاطیف . [ ذَ قُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) سرگین پرستوک .صاحب اختیارات گوید: به پارسی سرگین پرستوک خوانند چون در چشم کشند سپیدی که در چش...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.