اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرنگار کردن

نویسه گردانی: ZRNGAR KRDN
زرنگار کردن . [ زَن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به زر منقش کردن :
زرو نعمت آید کسی را بکار
که دیوار عقبی کند زرنگار.

سعدی (بوستان ).


به عاقبت خبر آمد که مرد ظالم مرد
به سیم سوختگان زرنگارکرد سرای .

سعدی .


رجوع به زرنگار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.