زریر
نویسه گردانی:
ZRYR
زریر. [ زَ ] (ع مص ) برافروخته و سرخ شدن چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). توقد و تنور چشم . (از اقرب الموارد). برافروخته و سرخ گردیدن چشم . (ناظم الاطباء). || (ص ) تیزخاطر سبک روح . || (اِ) گیاهی است که به وی رنگ کنند. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و واحدآن زَریرة. (از اقرب الموارد). رجوع به زریر شود.
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ](اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بخاری ضریر. مکنی به ابوالحسن و ملقب به حمیدالدین . رجوع به علی بخاری شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی ازجی ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ازجی شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رامشی بخاری ضریر. ملقب به حمیدالدین . رجوع به علی رامشی شود.
حفص ضریر. [ ح َ ص ِ ض َ ] (اِخ )ابن عمر، مکنی به ابی عمر. رجوع به حفص بن عمر شود.
حماد ضریر. [ ح َم ْ ما ض َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسماعیل . با اینکه کور مادرزاد بود هوش و فراست بی اندازه داشت و بمحافل درس فقها و علمای عصر ح...
رجوع کنید بهواژهی "وخشیزک" / وخشیزک . [ وَ زَ ] (اِ) و رجوع به ضریر انطاکی 347 و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.