اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زریر

نویسه گردانی: ZRYR
زریر. [ زَ ] (اِخ ) نام برادر گشتاسب است . (برهان ) (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری ). در اوستا «زئیری « »وئیری » ۞ جزو اول بمعنی زرین و زردرنگ و جزو دوم از ریشه ٔ «وره » ۞ پهلو «ور» ۞ فارسی بر (سینه ) است جمعاً بمعنی زرین بر و زرین جوشن . زریر پسر کَی لهراسب و برادر کَی گشتاسب سپهبد ایران بوده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پسر لهراسب و برادر گشتاسب و سپهبد ایران و پیرو زردشت . وی درجنگهای دینی ایرانیان با تورانیان بدست بیدرفش (ویدرفش ) جادو کشته شد (داستان ). (فرهنگ فارسی معین ج 5). نام برادر گشتاسب شاه . (از فهرست ولف ) :
یکی نام گشتاسب دیگر زریر
که زیر آوریدی سر نره شیر.

فردوسی .


بگفت و پراندیشه می بود دیر
بفرمود تا پیش او شد زریر.

فردوسی (از جهانگیری ).


رجوع به یشتها، مزدیسنا، فرهنگ ایران باستان ، خرده اوستا و حبیب السیر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ](اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بخاری ضریر. مکنی به ابوالحسن و ملقب به حمیدالدین . رجوع به علی بخاری شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی ازجی ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ازجی شود.
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رامشی بخاری ضریر. ملقب به حمیدالدین . رجوع به علی رامشی شود.
حفص ضریر. [ ح َ ص ِ ض َ ] (اِخ )ابن عمر، مکنی به ابی عمر. رجوع به حفص بن عمر شود.
حماد ضریر. [ ح َم ْ ما ض َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسماعیل . با اینکه کور مادرزاد بود هوش و فراست بی اندازه داشت و بمحافل درس فقها و علمای عصر ح...
رجوع کنید به‌واژه‌ی "وخشیزک" / وخشیزک . [ وَ زَ ] (اِ) و رجوع به ضریر انطاکی 347 و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.