اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرین

نویسه گردانی: ZRYN
زرین . [ زَ ] (اِ) ترید و نان آغشته کرده در اشکنه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زرین دره . [ زَرْ ری دَرْ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرقان غربی است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغ...
زرین چقا. [ زَرْ ری چ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریمله است که در بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباداست و 22 هزارگزی شمال باختری خرم آباد واقع است ...
زرین باغ . [ زَرْری ] (اِخ ) دهی از دهستان خزل شهرستان نهاوند است که درسی هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند واقع است و 326 تن سکنه دارد. (ا...
زرین بال . [ زَرْ ری ] (ص مرکب ) که بال زرین دارد. دارنده ٔ بال طلائی .- مرغ زرین بال فلک ؛ خورشید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ز...
زرین تره . [ زَرْ ری ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) تره ای از زر. تره ٔ ساخته از طلا : پرویز بهر خوانی زرین تره گستردی کردی ز بساط زر، زرین تره را ...
زرین جوب . [ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج و یکهزارگزی جنوب خاور کامیاران واقع است و 187 تن ...
زرین جوب . [ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار است که در بیست هزارگزی شمال باختری خسروآباد واقع است و 155 تن سکنه دارد...
زرین جوب . [ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان ذهاب است که در بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
چتر زرین . [ چ َ رِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی چتر روز است که کنایه از آفتاب باشد. (برهان ) کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا) (آ...
زرین هما. [ زَرْ ری هَُ ] (اِ مرکب ) آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زرین همای : زرین همای چتر سفید است بال توبی بال چون حواصل گرگین چه ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.