زشتی کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جور کردن . ستم کردن . بدی کردن . بدرفتاری کردن . سوء معامله
: قتیبه با آل مهلب بسیار زشتی ها کرده بود و ایشان را مطالبت کرده و مالهای بسیار گرفته . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
مکن ای روی نکو، زشتی با عاشق خویش
کز نکورویان زشتی نبود فرزاما.
دقیقی .
تو هرچند زشتی کنی بیش بر ما
شود بیشتر با تو مان مهربانی .
منوچهری .
رجوع به زشت ، زشتی و دیگر ترکیبهای این کلمه شود.