اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زعج

نویسه گردانی: ZʽJ
زعج . [ زَ ع َ ] (ع اِمص ) بی آرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قلق . (اقرب الموارد). بی آرامی . اضطراب . آشفتگی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زأج . [زَءْج ْ ] (ع مص ) برآغالانیدن میان قومی و برانگیختن بعضی را بر بعضی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) ۞ ...
ضاج . [ ضاج ج ] (ع ص ) خروشنده و کسی که آواز بلند کند، و فی الحدیث : عبروا ضاجین ؛ ای رافعین اصواتهم بالتلبیة. (منتهی الارب ). || (مص ) بان...
ذأج . [ ذَءْج ْ ] (ع مص ) ذئجه ذاجاً؛ جرّعه شدیداً، سخت بدم درکشید آب و مانند آن را.و اندک اندک آشامیدن آب را. (از اضداد است ). || ذأج ...
زاج سور. (اِ مرکب ) نام شادی و جشن و سوری باشد که بهنگام زائیدن زنان و ایام ولادت کنند. (برهان قاطع) : خزائن تهی شد از آن زاج سوردرونها ...
زاج زرد. [ ج ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج اصفر. قلقطار. رجوع به مفردات ابن بیطار و زاج اصفر در لغت نامه شود.
زاج سبز. [ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج آهن و رجوع بدان کلمه و زاج اخضر و مفردات ابن بیطار شود.
زاج خشک . [ ج ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاجی است که از زاج سفید پس از، ازدست دادن تبلور (بوسیله ٔ حرارت ) بدست می آمد. (درمان شناسی د...
زاج آهن . [ ج ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) زاج سبز. زاج فریک . برای تعیین اندازه ٔ نیترات نقره بکار میرود بدین طریق (بر طبق طریقه ٔ شارپ...
60‌. اسمیت4 درباره زاج سفید آورده است که می‌گویند این ماده، جز آنکه در جاهائی در خود چین به دست می‌آمده، از ایران، (K‛un-lun) و تا تسین (Ta Ts‛in) نیز...
● نام علمی زاج سفید: Steoptria - Alon - aloman - alen ● نام‌های دیگر: ـ فارسی: زاک، زاغ، زاج ـ عربی: شب ـ یونانی: خلل‌ القیس ـ هندی: پهتکری ـ ن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.