زفت
نویسه گردانی:
ZFT
زفت . [ زَ ] (ع مص ) ریختن سخن را در گوش کسی . || پر کردن . || به خشم آوردن . || راندن . دور کردن . || بازداشتن . || تکلیف کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دشوار نمودن . || مانده گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در تعب انداختن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
ضفط. [ ض َ ] (ع مص ) بستن . || سوار شدن . || نگذاشتن . (منتهی الارب ).
ضفط. [ ض ِ ف ِطط ] (ع ص ) مرد فربه پرگوشت و گران بدن . (منتهی الارب ).
ضفط. [ ض َ ف َ ] (ع ص ) مرد کلان جثه ٔ فروهشته بدن . (منتهی الارب ).
ذفط.[ ذَ ] (ع مص ) ذفط طائر؛ برجستن آن بر ماده و همچنین است ذفط تیس . || ذفط ذباب ؛ فضله افکندن مگس . و گفته اند که صواب در هر دو معنی با...