زفر
نویسه گردانی:
ZFR
زفر. [ زَ ] (ع مص ) دراز کشیدن دم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دراز کشیدن نفس را. (ناظم الاطباء). || برداشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حمل کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || کشیدن آب . || آب پاشی نمودن و آب دادن . || شنیده شدن آواز. افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برداشتن مشک پرآب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بیرون کردن نفس را پس از کشیدن آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به زفیر شود. || بازداشتن و واداشتن . (برهان ).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ظفر دادن . [ ظَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اِظفار. تظفیر. مظفر کردن بر. افلاح . (تاج المصادر).
ظفر کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نصرت کردن .
ظفر یافتن . [ ظَ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) اِفلاج . اِظفار. بَلل . فَلج . استیلاء. کامیاب شدن . مظفر شدن . غلبه کردن . دست یافتن : دلشاد زی و کامروا ...
پیوسته ظفر. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ظَ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه همواره مظفر است و پیروز : کامران باد همه ساله و پیوسته ظفربخت پاینده و دل زنده...