زفر
نویسه گردانی:
ZFR
زفر. [ زِ ] (ع اِ) بار پشت و بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی البارع الحمل ، محرکةً؛ بمعنی بره گفته . (منتهی الارب ). حمل و بره . (ناظم الاطباء). || خیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سامان مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مایحتاج و مایعرف مسافر را گویند، همچو مشک آب و رخت مسافر را گویند، همچو مشک آب و رخت خواب و بار و اسباب و مانند آن . (برهان ). جهاز مسافر. (از اقرب الموارد). || گروه مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جماعت . ج ، ازفار. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ذفر. [ ذَ ف ِ ] (ع ص ) مرد گنده بَغَل . || تیز. تند. (در بوی ): مسک ذفر؛ مشک تیزبوی و له [ لأذخِر ] اصل مندفن و قضبان دقاق ذفرالریح . (ابن...
ذفر. [ ذُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَذفَر و ذفراء.
ذفر. [ ذِ ف ِ / ف َرر ] (ع ص ،اِ) شتر بزرگ ذفری و سخت شدید. || بزرگ خلقت . || چابک . || درازبالا. || تمام بدن . یا جوان چابک درازبالا و ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ضفر. [ ض َ ف ِ ] (اِخ ) پشته ٔ بلندی در عرفات . (معجم البلدان ).
ضفر. [ ض َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ ضَفِرة. (منتهی الارب ).
ضفر. [ ض ُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَفْر. (منتهی الارب ).
ضفر. [ض َ ] (ع اِ) رسن تافته که بدان شتر و پالان بندند. ج ، ضُفُر، ضفور. (منتهی الارب ). رسنی که بدان شتر را بندند. (منتخب اللغات ). رسن ت...
ضفر. [ ض َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (منتخب اللغات ). از نشیب بر بالا جستن . (زوزنی ). دویدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغ...
ظفر. [ ظَ ف َ ] (ع اِمص ) پیروزی . فیروزی . نصرت .فتح . غلبه . کامروائی . دست یافتن . کامیابی . نجاح . به مراد رسیدن . استیلا. پیروز شدن . پیشرفت :...