زفیر. [ زَ ] (ع مص )
۞ زفیر. دراز کشیدن دم را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). داخل کردن نفس است و شهیق خارج کردن آن . (از اقرب الموارد). رجوع به زفر شود. || فرورفتن آواز به گلو از سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نالیدن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (دهار). || (اِ) ناله . (زمخشری ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || سختی . بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). || اول بانگ کردن خر. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). اول آواز خر و آخر آنرا شهیق گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات )
: در زیر بار جرم و زلل مانده چون خران
از هر سویی شهیق برآورده و زفیر.
سوزنی .
حیف باشد صفیر بلبل را
که زفیر خر ازدحام کند.
سعدی .