گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زل نویسه گردانی: ZL زل . [ زِ ] (اِخ ) ۞ شهری در بلژیک (فلاندر شرقی ) و بر کنار اسکو ۞ واقع است و 14500 تن سکنه دارد. (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی ظل خدا ظل خدا. [ ظِل ْ ل ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظل ّ حق . (برهان قاطع). ضل الله اگر شخص هدایت تشریعی ( اولیه ) را نپذیرد و در گمراهی و کجروی خود باقی بماند، ضل الله شامل او میشود و خداوند او را به حال خود وا میگذارد ، چون ضلالت مت... ظل اول ظل اول . [ ظِل ْ ل ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هو العقل الاول لأنّه اول عین ظهرت بنوره تعالی و قبلت صورة الکثرة التی هی شؤون ا... ظل تمام ظل تمام . [ظِل ْ ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ خط مماس با دایره که متمم زاویه باشد. افلاک ظل افلاک ظل . [ اَ ظِل ل ] (ص مرکب ) پشت قوی . آنکه جای وی توانا و قوی باشد. (ناظم الاطباء). سخت حمایت . و این صفت ازآن ِ پادشاهی باشد که سایه ... ظل زمین ظل زمین . [ ظِل ْ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است . (برهان قاطع). ظل ظلیل ظل ظلیل . [ ظِل ْ ل ِ ظَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سایه که دایم ماند و سایه ٔ کشیده و دراز و سایه ٔ تمام و کمال . رجوع به ظل شود. ظل آل بتول این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ظل السلطان ظل السلطان . [ ظِل ْ لُس ْ س ُ ] (اِخ ) مسعودمیرزا، فرزند ناصرالدین شاه (1266- 1336 هَ . ق .). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود