اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زلم

نویسه گردانی: ZLM
زلم . [ زُ ل َ ] (ع اِ) سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است . || جانوری است مانند گربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد الوِبار. ج ، از لام . (اقرب الموارد). || تیر قمار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نباتی است که گل و دانه ندارد و در رگهای بیخ آن که در زیر زمین است ، دانه ای است پهن و چرب و در نزد عامه به حب العزیز معروف است . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ظلم سوز. [ ظُ ] (نف مرکب ) ظلم گداز : آسمان قدربخش و روزگار ظلم سوزروزگار ظلم سوز و قدربخش آسمان .سیدذوالفقار شیروانی .
ظلم آباد. [ ظُ ] (اِخ ) در مغرب بیش قلعه و شمال غربی بجنورد.
ظلم پیشه . [ ظُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار.
ظلم کردن . [ ظُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعدی . ایذاء. ستم کردن . اعتساف . محروم از حق خود کردن .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.