زلیل
نویسه گردانی:
ZLYL
زلیل . [ زَ ] (ع مص ) بلغزیدن قدم . (تاج المصادر بیهقی ). بلغزیدن . (زوزنی ). لغزیدن . (ترجمان القرآن ). لغزیدن در گل یا در سخن و خطا کردن . (منتهی الارب ). زل زلا و زلیلا. رجوع به زل شود. (ناظم الاطباء). || شتاب رفتن و دویدن . || از جایی به جایی شدن . (منتهی الارب ). رجوع به زل در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ظل ظلیل . [ ظِل ْ ل ِ ظَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سایه که دایم ماند و سایه ٔ کشیده و دراز و سایه ٔ تمام و کمال . رجوع به ظل شود.
زرد و ذلیل . [ زَ دُ ذَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شاید در اصل زرد و زریر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زردگونه . ناتوان . لاغر و نحیف . رنگ پریده :...
خوار و ذلیل . [ خوا / خا رُ ذَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ذلیل . بدبخت . بی قدر. (یادداشت بخط مؤلف ).
خوار و ذلیل گردانیدن . [ خوا /خا رُ ذَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) ذلیل کردن . بدبخت کردن .بی قدر کردن . بی اعتبار کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).