زمرة
نویسه گردانی:
ZMR
زمرة. [ زَ م ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زَمِر. کم موی و کم پشم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ )ابن ربیعة، الرملی فلسطینی ، ابوعبداﷲ. تابعی است .
ضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) ابن لبید الحماسی کاهن . از مردان عرب . وی در وقعه ٔ یوم الصفقه یعنی یوم الکلاب الثانی حضور داشت . رجوع به عقدالفری...
ضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) ابن معیر. رجوع به ابومحذوره شود.
ضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) الحروری . از معاصرین جعفربن یحیی . عمروبن مسعدة به وی نامه نوشت و جعفربن یحیی بر پشت آن توقیع کرد: اذا کان الاکثار...
ضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) النهشلی . مردی ازعرب که در جنگ ذات الشقوق انبازی داشت و سوگند یاد کرد که : الخمر عَلَی َّ حرام حتی یکون له یوم یکا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ذمرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) بانگ . فریاد. || (مص ) بانگ کردن شیر. (تاج المصادر بیهقی ).