زمین بوسیدن . [ زَدَ ] (مص مرکب ) نوعی از تعظیم بود. (آنندراج ). بوسیدن خاک برای تعظیم . (فرهنگ فارسی معین )
: زمین را ببوسد و پوزش نمود
بر آن مهتری آفرین برفزود.
فردوسی .
اگر زمین تو بوسد که خاک پای توام
مباش غره که بازیت میدهد عیار.
سعدی .
می کند شبنم گرانی بر عذار نازکت
ابر می بوسد زمین از دور گلزار ترا.
صائب (از آنندراج ).