زمین زدن
نویسه گردانی:
ZMYN ZDN
زمین زدن . [ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) بزمین زدن . به سختی بزمین کوفتن چیزی را. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بر زمین انداختن شی ٔ یا شخصی را. (فرهنگ فارسی معین ). || بزمین افکندن خصم خودرا در کشتی . شکست دادن حریف را در نبرد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). مغلوب کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || تنزل در بهای چیزی پدید آوردن . سبب تنزل قیمت چیزی شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پا بر زمین زدن . [ ب َ زَ زَ دَ] (مص مرکب ) پا بزمین کوفتن به ناشکیبائی یا خشم .
سر بر زمین زدن . [ س َ ب َ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) سجده کردن . (آنندراج ).