اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زه برزدن

نویسه گردانی: ZH BRZDN
زه برزدن . [ زِه ْ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شیرازه بستن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ فارسی معین ). بند کردن حد چیزی و شیرازه بستن . (غیاث ) :
دلم را بزنهار زه برزدی
به جادوزبانی گره برزدی .

نظامی (از فرهنگ رشیدی ).


رجوع به زه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.