زهر
نویسه گردانی:
ZHR
زهر. [ زَ هََ ] (ع مص ) سپید و نیکو و خوب گردیدن . (آنندراج ). زَهِرَ الرجل زَهَراً؛ ... کان ذوزهرة، ای بیاض و حسن . (اقرب الموارد). زَهِرَ؛ سپید و نیکو و خوب گردید. (منتهی الارب ). زهارة. (ناظم الاطباء). رجوع به زهارة شود.
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
وادی ضهر. [ ی ِ ض َ ] (اِخ ) موضعی است در یمن که دارای معادن آهن و نقره است . (الجماهر بیرونی ص 270).