گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زهر نویسه گردانی: ZHR زهر. [ زُ هََ ] (ع اِ) سه شب از اول ماه مانند غرر ۞ . (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی ذهر ذهر. [ ذَ هََ ] (ع مص ) ذهرفوه ؛ سیاه شد دندانهای او. زحر زحر. [ زُ ح َ ] (ع ص ) بخیل که چون ازو چیزی بخواهند دمی سرد برآورد یا ناله کند. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). بخیل و زفت . (منتهی الا... زحر زحر. [ زَ ] (اِخ ) از قراء مشرق جهران ۞ است در یمن . (از معجم البلدان ). زحر زحر. [ زَ ] (اِخ ) ابن حسن ، از محدثان است . (از ترجمه ٔ قاموس ) (از منتهی الارب ). وی از عبدالعزیزبن حکیم حدیث شنید و ابن مبارک و وکیع و حضر... زحر زحر. [ زَ ] (اِخ ) ابن حصن ، از محدثانست . (از ترجمه ٔ قاموس ) (از منتهی الارب ). وی از جد خویش حمیدبن منهب حدیث شنید و زکریابن یحیی بن عمربن... زحر زحر. [ زَ ] (اِخ ) ۞ ابن قیس . از محدثانست . (از منتهی الارب ) (از ترجمه ٔ قاموس ). زحربن قیس گوید، هنگامی که علی (ع ) مضروب گردید من بمدائ... لنگ ظهر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. زوال ظهر زَوالِ ظهر. بعد از ظهر. رجوع شود به واژۀ زوال که در اینجا به معانی «مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان» و «متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان بسوی مغرب» بک... ظهر حمار ظهر حمار. [ ظَ رُ ح ِ ] (اِخ ) دهی است بین نابلس و بیسان که گویند قبر بنیامین برادر یوسف آنجاست . ظهر رانتل ظهر رانتل .[ ظَ رُ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به قلعه ٔ ظهر رانتل شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود