زیرة
نویسه گردانی:
ZYR
زیرة. [ رَ ] (ع اِ) (از «زور») پاره ای از کتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره و حصه و بهره . (ناظم الاطباء). || هیئت زیارت کردن . (منتهی الارب ). هیئت زیارت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زیرة. [ ی َ رَ ] (ع اِ) ج ِ زیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به زیر شود.
زیره .[ رَ / رِ ] (اِ) ۞ تخمی است معروف که به عربی کمون خوانند، بهترین آن زیره ٔ کرمانی است و گوشت بزان کرمان به از بلاد دیگر است که...
زیره . [ رَ / رِ ] (اِ) مقابل رویه . جزء زیرین کفش که از سوئی با کف و از سوئی با زمین مماس شود. وبه ندرت بمعنی آستر و بطانه نیز آرند. (یا...
زیره . [ رَ ] (اِخ ) رجوع به زیرا شود.
ذیرة. [ رَ ] (ع اِ) سرگین مخلوط بخاک که گاه فطام بر پستان ناقه مالند تا بچه شیر مکروه دارد.
34. برخلاف نظر نادرست واترز و استوارت ، مراد چینیها از نام بیگانه ši-lo ، *ži-la ، نه رازیانه (Foeniculum vulgare) بلکه زیره سبز (Cuminum cymin...
ذئرة. [ ذَ ءِ رَ ] (ع ص ) تأنیث ذَئِر. || امراءة ذئِرة؛ زنی ناسازوار با شوی . ذئر. ذائر. || ناپسند. || سختی . || سختی حرب . || شؤنک ذ...
زیره آب . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کنایه از فریب دادن است . (گنجینه ٔ گنجوی ) : نبینی که در گرمی آفتاب حرام است بر زیره جز زیره آب . نظامی .رجو...
ده زیره . [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان . واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری کاشان . دارای 460 تن سکنه ا...
زیره جیگ . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش شاهپور است که در شهرستان خوی واقع است و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4...