اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زیست

نویسه گردانی: ZYST
زیست . (اِخ ) ۞ شهری در هلند که در ایالت «اوترک » ۞ و بر کنار دلتای رود رن واقع است و 50000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
زیست . (مص مرخم ، اِمص ) اسم از زیستن .اسم مصدر از زیستن . عمل زیستن . حیات . زندگانی . زندگی . عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصدر مرخم از زی...
هم زیست . [ هََ ] (ص مرکب ) همزی . دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زیست گاه . (اِ مرکب ) جای زیست . منشاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیست شود.
اشاره به گازی است که از تجزیه شدن بی‌ هوازی مواد آلی به وسیله اندامگان زنده پدید آمده و به عنوان سوخت کاربرد دارد، (به انگلیسی‌:biogas)
تنگ زیست . [ ت َ ] (ص مرکب ) تنگدست . تنگ عیش . تنگ معاش . تنگ روزی . تنگ بخت . (آنندراج ). پریشان و مضطرب و رنج رسیده . (ناظم الاطباء). معسر. متق...
خوش زیست . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) معاشر. (مهذب الاسماء). || خوش زندگانی . (یادداشت مؤلف ).
محیط واژه ای عربی است. پارسی جایگزین: پازیست. (محیط زیست یعنی جای زیست، زیستگاه؛ ولی چون پسوند گاه پس از زیست برای جانوران به کار می رود، از پیشوند ...
متخصص زیست شناسی
زیستبوم
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.