گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زیست نویسه گردانی: ZYST زیست . (اِخ ) ۞ شهری در هلند که در ایالت «اوترک » ۞ و بر کنار دلتای رود رن واقع است و 50000 تن سکنه دارد. (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی زیست زیست . (مص مرخم ، اِمص ) اسم از زیستن .اسم مصدر از زیستن . عمل زیستن . حیات . زندگانی . زندگی . عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصدر مرخم از زی... هم زیست هم زیست . [ هََ ] (ص مرکب ) همزی . دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف ). می زیست این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. زیست گاه زیست گاه . (اِ مرکب ) جای زیست . منشاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیست شود. زیست گاز اشاره به گازی است که از تجزیه شدن بی هوازی مواد آلی به وسیله اندامگان زنده پدید آمده و به عنوان سوخت کاربرد دارد، (به انگلیسی:biogas) تنگ زیست تنگ زیست . [ ت َ ] (ص مرکب ) تنگدست . تنگ عیش . تنگ معاش . تنگ روزی . تنگ بخت . (آنندراج ). پریشان و مضطرب و رنج رسیده . (ناظم الاطباء). معسر. متق... خوش زیست خوش زیست . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) معاشر. (مهذب الاسماء). || خوش زندگانی . (یادداشت مؤلف ). محیط زیست محیط واژه ای عربی است. پارسی جایگزین: پازیست. (محیط زیست یعنی جای زیست، زیستگاه؛ ولی چون پسوند گاه پس از زیست برای جانوران به کار می رود، از پیشوند ... زیست شناس متخصص زیست شناسی محیط زیست زیستبوم تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود