اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زین الدین

نویسه گردانی: ZYN ʼLDYN
زین الدین . [ زَ نُدْ دی ] (اِخ ) سکزی ۞ . از اهل سیستان است و فاضلی ذی شأن در سخنوری و سخن رانی ... در صنایع و بدایع ماهر و اشعار نیکو از او ظاهر... از اوست :
آن چیست معلق شده از گنبد خضرا
گردان چو یکی زورق زر بر سر دریا
چون خاتم آویخته از لوح زبرجد
چون حلقه ٔ انگیخته بر صفحه ٔ مینا.
رجوع به مجمعالفصحا ج 1 صص 242 - 244 و لباب الالباب چ برون ج 1 ص 253 و 259 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
زین الدین آثاری . [ زَ نُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) شعبان بن محمدبن داود الاثاری . ادیب و محدث اهل موصل . وی به مصر رفت و در آنجا ساکن شد تا در سال...
حافظی زین الدین . [ ف ِ زَ نُدْ دی ] (اِخ ) صدر امام عالم امیر زین الدین سلیمان بن مؤیدبن علی بن خطیب عقرباء. وی طب را نزد مهذب الدین عبد...
زین الدین اشعافی . [ زَ نُدْ دی ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی الحلبی الاشعافی . رجوع به اشعافی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.