زینبی
نویسه گردانی:
ZYNBY
زینبی . [ زَ ن َ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن علی بن الحسن الزینبی ، مکنی به ابی طالب . وی در بغداد نقیب النقباء و مردی فقیه و موجه و شریف بود و در اواخر عمر از نقابت دست کشید و در سال 512 هَ . ق . در بغداد درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
زینبی . [ زَ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به زینب دختر سلیمان بن علی ... (از انساب سمعانی ). رجوع به زینب بنت سلیمان و زینبیون شود.
زینبی . [ زَ ن َ ] (اِخ ) مرحوم دهخدا در چند یادداشت نام او را بنقل رادویانی در ترجمان البلاغه «عبدالجبار» آورده و چندین بیت شعر او را از هم...
زینبی . [ زَ ن َ ] (اِخ ) علی بن طرادبن محمد، مکنی به ابی القاسم . رجوع به علی زینبی در همین لغت نامه و تجارب السلف و دستورالوزراء شود.
زینبی . [ زَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن محمد الزینبی البغدادی . او از احمدبن عثمان بن احمد المستوفی و از وی ابوحفص ۞ عمربن احمدبن احمد النسفی روا...
علی زینبی . [ ع َ ی ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمد زینبی . مکنی به ابوالقاسم . فقیه بود و در سال 447 هَ . ق . در بغداد متولد شد. المسترشد با...
علی زینبی . [ ع َ ی ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ابن طرادبن محمد زینبی . مکنی به ابوالقاسم و ملقب به شرف الدین . مادرش زینب بنت سلیمان بن علی بن عبد...
قاسم زینبی . [ س ِ م ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین هاشمی زینبی ، مکنی به ابونصر. قاضی و از مردم بغدادبود و با ادبیات و شعر سر و کار داشت ....
قاضی زینبی . [ زَ ن َ ] (اِخ ) قاسم بن علی بن حسین هاشمی . رجوع به قاسم زینبی شود.
حسین زینبی . [ ح ُ س َ ن ِ زَ ن َ ] (اِخ ) رجوع به زینبی در همین لغت نامه و زرکلی ج 1 ص 258 شود.