اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زین نهادن

نویسه گردانی: ZYN NHADN
زین نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) زین کردن اسب و دیگر چارپایان را. اسراج . زین بستن :
به ده پیل بر، تخت زرین نهاد
به پیلی دو پرمایه تر زین نهاد.

فردوسی .


بفرمود تا اسب را زین نهند
به بالای او زین زرین نهند.

فردوسی .


گرازان گرازان نه آگاه از این
که بیژن نهاده ست بر بور زین .

فردوسی .


فردا که نهد سوار آفاق
بر ابلق چرخ زین زرکند.

خاقانی .


سبز خنگ آسمان را کش مرصع بود جل
زین زرین ۞ برنهاد از بهر جمشید زمین .

جمال الدین سلمان (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.