اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ژاژ درائیدن

نویسه گردانی: ŽʼŽ DRʼʼYDN
ژاژ درائیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن . ژاژ خائیدن . رجوع به ژاژ خائیدن شود :
کسی که ژاژ دراید به درگهی ۞ نشود
که چربگویان آنجا شوند کندزبان . ۞

فرخی .


چرا گر چون من است او همچو من بر صدر ننشیند
وگر نی چون بجوید نان و خیره ژاژ بدراید.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.