اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ژنده پوش

نویسه گردانی: ŽNDH PWŠ
ژنده پوش . [ ژَ / ژِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کهنه پوش . خرقه پوش . مُتَحشف :
ز فرمان سر آزاده و ژنده پوش
ز آواز بیغاره آسوده گوش ۞ .

فردوسی .


با عقل پای کوب که پیری است ژنده پوش
بر فقر دست کش که عروسی است خوش لقا.

خاقانی .


پس بگفتی تاکنون بودی خدیو
بنده گردی ژنده پوشی را بریو.

مولوی .


ز ویرانه ٔ عارفی ژنده پوش
یکی را نباح سگ آمد به گوش .

سعدی (بوستان ).


چندان بمان که جامه ٔ ازرق کند قبول
بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش .

حافظ.


قانعی ژنده پوش ناگاهی
درمی یافت در سر راهی .

مکتبی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.