گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساآ نویسه گردانی: SAʼA ساآ. (اِخ ) ۞ امانوئل . شاعر و حکیم الهی پرتغالی است که بسال 1530 م . در ویلا دوکوند ۞ متولد شد و بسال 1596 م . در شهر میلان درگذشت . ساآ از سال 1557 م . سمت استادی کولژرومن ۞ را داشته است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی ساع ساع . (ع اِ) ج ِ ساعة. (منتهی الارب ) (المنجد). از مصدر سَوع . رجوع به ساعت شود. صاع صاع . (ع اِ) پیمانه ای است که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و فطره دائر و جاری است ، و آن چهار مُدّ است و هر یک مُدّ یک رطل و ثلث رطل ... صاع صاع . (اِخ ) نام موضعی است در اندلس . (الحلل السندسیة ج 1 ص 69). ثاع ثاع . [ ثاع ع ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثاعة. قی و شکوفه کننده . هراشان . صعاء صعاء.[ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صَعوَة است . رجوع بدان لغت شود. صاع ستان صاع ستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) زکاةخوار یعنی فقیر و محتاج که گندم یا جو در صدقه ٔ عید فطر از مردمان غنی ستانند. (غیاث اللغات ). صاع سر صاع سر. [ ع ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صدقه ٔ سر. تصدق سر. زکاة سر : گر صاع سر سه بوسه ٔ عیدی دهد مرازان رخ دهد که گندم گون است پیکرش... صاع زر یوسف صاع زر یوسف . [ ع ِ زَ رِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آفتاب جهان تاب است . (برهان قاطع). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود