اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساحل

نویسه گردانی: SAḤL
ساحل . [ ح ِ ] (اِخ )ناحیه ای است در طرابلس غربی . (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ساحل سرای . [ ح ِ س َ ] (اِ مرکب ) ساحل خانه . (از ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود.
ساحل الحیات . [ح ِ لُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) کرانه ٔ عمر. پایان عمر. به ساحل الحیات رسیدن کسی یعنی آفتاب عمرش بر لب بام بودن : و قاضی قضا...
ارژانتن ساحل کرز. [ اَ ت ُ ن ِ ح ِ ل ِ کْرُ ] (اِخ ) ۞ (بتلفظ رومی : اَرْگِنْتوماگوس ) کرسی ناحیه اَندر، در30 هزارگزی شاتُرو، در کنار کرُز، دار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صاهل . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صهیل ، شیهه ٔ اسب . || (اصطلاح منطق ) فصل مقوم است نوع فرس را همچنان که ناطق فصل است مر انسان ر...
صاهل . [ هَِ ] (ع ص ) روزی است از ایام عرب . (معجم البلدان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.