ساده
نویسه گردانی:
SADH
ساده . [ دَ ] (اِ) نام برگ درختی است داروئی و آن را از هندوستان آورند و معرب آن ساذج باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به ساذج شود.
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صعدة. [ ص َ دَ ] (اِخ ) یاقوت آرد: مخلافی است به یمن . بین آن و صنعاء شصت فرسنگ و بین آن و خیوان شانزده فرسنگ است . و از حسن بن محمد مهل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابن صعده . [ اِ ن ُ ص َ دَ ] (ع اِ مرکب ) حمار وحشی . گور. گورخر. حمارالوحش . خر وحشی . فَرا. سُکَین .
بنات صعدة. [ ب َ ت ُ ص َ دَ ] (ع اِ مرکب ) خران وحشی .خران جوان . (از المرصع). خر دشتی . (مهذب الاسماء).
صعدة عارم . [ ص َ دَ ت ُ رِ ] (اِخ ) موضعی است و فراء در امالی خود انشاد کند:فوافی بخمر سوق صعدة عارم حسوم السری ماتستطاع مآوبُه .(معجم البلد...