اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساده خوان

نویسه گردانی: SADH ḴWAN
ساده خوان . [ دَ / دِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه در خواندن تکلف نکند. (بهار عجم ) (آنندراج ) :
در دل نغمه چون ز پرکاری
ناله ای بس به ساده خوانی کرد.

ظهوری (از بهارعجم و آنندراج ).


بلبل که یکی بوده و بزمزمه هزار گشته زیادش از سیمرغ می شمارد و قمری را به همان ساده خوانیش بر نقش پر طاوس ترجیح میدهد. (ظهوری از بهار عجم و آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حاجی خان ساده جلیلی . [ ] (اِخ ) رجوع به مجمل التواریخ ص 320 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.